Quantcast
Channel: گوی سیاست
Viewing all articles
Browse latest Browse all 20

خامنه‌ای و راه دشوار مذاکره با آمریکا

$
0
0
اکبر گنجی

آیتالله خامنه‌ای همه ساله در روز اول سال، مهمترین سخنرانی خود را در مشهد ایراد می‌کند. رابطه‌ با آمریکا، مهمترین رکن سخنرانی سال جاری او بود. نکاتی که او در این سخنرانی درباره‌ آمریکا بیان کرد، به شرح زیر بود:

 

الف-دولت آمریکا به طور مستقیم و غیرمستقیم به ما پیغام می‌دهد که هدفش تغییر جمهوری اسلامی نیست، اما ما به هیچ وجه نگران چنین برنامه‌ای نبوده و نیستیم. برای این که وقتی جرج بوش به صراحت از تغییر رژیم سخن می‌گفت، هیچ کاری نتوانست انجام دهد، شما هم قادر به انجام این کار نیستید. در عین حال، آمریکا "لانه‌ اصلی توطئه علیه ملت ایران است". هیلاری کلینتون به صراحت گفت تحریم‌هایی وضع می‌کنیم تا ایران را فلج سازیم. اوباما پیروزمندانه از مشکلات اقتصادی ایران- افت پول ملی- سخن می‌گوید. اوباما از طریق نامه و پیغام نسبت به من و ملت ایران اظهار دوستی می‌کند، اما از ابتدای سال ۹۱ تحریم‌های شدیدی- تحریم نفت، تحریم بانک و مبادلات بانکی و پولی بین جمهوری اسلامی و کشورهای دیگر ــ علیه ایران وضع کرد.

 

ب-رهبران آمریکا ما را نفهم فرض کردهاند: "این هم یکی از آن لطائف عالم است که آمریکائی‌ها دشمنی می‌کنند، می‌گویند شما نفهمید که ما با شما دشمنیم؛ مخالفت و عناد می‌ورزند، متوقعند که ملت ایران نفهمد که آنها معاندند و دشمنی می‌کنند! این سیاست از اواخر دوران بوش در مقابل ایران شروع شده است، امروز هم متأسفانه همان سیاست را دولتمردان آمریکا ادامه می‌دهند؛ همان پنجه‌ چدنی زیر دستکش مخملی". آمریکا از هیچ کوششی جهت منزوی کردن سیاسی ایران دریغ نکرده است، از جمله ممانعت از شرکت رهبران جهان در اجلاس غیر متعهدها در تهران، که در این زمینه شکست خورد.

 

پ- اوباما و دیگر رهبران آمریکا اظهار خوشحالی کرده‌اند که من به تأثیر تحریم‌های اقتصادی اذعان کردهام: "بله، تحریمها بی‌اثر نبود؛ می‌خواهند خوشحالی کنند، بکنند. تحریمها بالاخره اثر گذاشت... بله، تحریمها اثر گذاشت، منتها نه آن اثری را که دشمن می‌خواست". هدف آمریکا سرنگونی جمهوری اسلامی بود و نتوانست به این هدف دست یابد.

 

ت- اما تحریم‌های اقتصادی پیامدهای مثبتی هم داشته است. رشد همه جانبه- از جمله: به فضا فرستادن ماهواره‌ ناهید، فرستادن کاوشگر پیشکام با موجود زنده، ساختن جنگنده‌های فوق پیشرفته، دستیابی به مقام اول زیست فناوری در منطقه، کسب رتبه اول نانوفناوری در منطقه، مقام اول تولید علم در منطقه، ۲۵ برابر شدن دانشجویان نسبت به سال ۵۷، غنی سازی ۲۰ درصدی اورانیوم برای نیروگاه تحقیقاتی تهران، و غیره، برخی از این موارد هستند. ما باید همیشه نقشه‌های دشمن را از قبل پیش بینی کرده و هوشمندانه نسبت به آنها واکنش نشان دهیم. نیروگاه تحقیقاتی تهران- که رادیو داروهای مهم مورد نیاز کشور را تولید می‌کند- نیازمند سوخت ۲۰ درصدی است. آمریکا به دنبال آن بود که از این طریق هم به ما فشار آورده و ما را وادار به قبول زورگویی‌های خود نماید. پیشبینی هوشمندانه موجب غنی سازی ۲۰ درصدی و تبدیل آن به صفحه‌های مورد نیاز نیروگاه شد. آنها در انتظار التماس ما بودند، اما ما پیروزمندانه اعلام کردیم که محتاج شما نبوده و خود آن را تولید کردهایم.

 

جمهوری اسلامی به رهبری خامنه‌ای و از طرف دیگر آمریکا و اسرائیل تنها بازیگران سرنوشت ساز منطقه و ایران نیستند. عربستان سعودی، قطر، ترکیه و...نیز در صحنه حضور داشته و به شدت در حال تغییر و تحول رویدادها به سود خود هستند. آیا نتیجه‌ بازی‌ای که همه‌ این فاعلان ترتیب داده‌اند، به سود دموکراسی و حقوق بشر است؟ شواهد و قرائن دقیقاً جهت معکوسی را نشان می‌دهند.

ث- دولت آمریکا "مرتب و پی در پی پیغام" می‌دهد که به دنبال مذاکره‌ صادقانه است. من بارها صادقانه و منطقی گفتهام که "در پی سلاح هسته‌ای نیستیم". وقتی شما مدعای صادقانه‌ ما را باور نمی‌کنید، "ما چرا باید حرف شما را باور کنیم؟! ". پیشنهاد مذاکره‌ مستقیم برای فریب مردم جهان و ایران است، نه تفاهم و توافق.

 

خامنه‌ای در سخنرانی ۲۹/۱۱/۹۱ نیز گفته بود: "اگر ما می‌خواستیم سلاح هسته‌اى درست کنیم، شما چطور می‌توانستید نگذارید؟ اگر ایران اراده می‌کرد که سلاح هسته‌اى داشته باشد، آمریکا به هیچ وجه نمی‌توانست جلوى او را بگیرد. ما نمی‌خواهیم سلاح هسته‌اى درست کنیم؛ نه به خاطر این که آمریکا از این ناراحت می‌شود؛ عقیده‌ خود ما این است. ما اعتقاد داریم که سلاح هسته‌اى جنایت بر بشریت است و نباید تولید شود؛ آنچه هم که در دنیا هست، باید محو شود و از بین برود؛ این عقیده‌ ماست، به شما ربطى ندارد. اگر ما این عقیده را نداشتیم و تصمیم می‌گرفتیم سلاح هسته‌اى درست کنیم، هیچ قدرتى نمی‌توانست جلوى ما را بگیرد؛ همچنان که در جاهاى دیگر هم نتوانستند بگیرند: در هند نتوانستند، در پاکستان نتوانستند، در کره‌ شمالى نتوانستند. آمریکائى‌ها مخالف هم بودند، اما آنها هم سلاح هسته‌اى درست کردند".

 

ج- یکی از تاکتیک‌های آمریکاییها این است که شایع کرده‌اند که افرادی از سوی رهبری با آنها مذاکره کرده‌اند."این هم یک تاکتیک تبلیغاتیِ دیگر و دروغ محض است. تا کنون از سوی رهبری، هیچ‌ کس با آنها مذاکره نکرده است". دولت‌های قبلی در چند مورد خاص- با مجوز رهبری و ضمن رعایت خطوط قرمز رهبری- مذاکره کرده‌اند.

 

چ-من به دعوت آمریکایی‌ها خوشبین نیستم، چون هدف آنها مذاکره نیست، تحمیل نظر خود به ایران است. آنها خواستار پذیرش کلیه‌ مطالبات ناحق خود بوده و نام آن را مذاکره می‌نهند.

 

ح- آمریکا هیچ تمایلی به اتمام مذاکرات هسته‌ای و حل مسئله ندارد. برای این که راه حل مناقشه "بسیار نزدیک و بسیار آسان" است. تنها خواست ما، به رسمیت شناختن حق غنی سازی اورانیوم برای اهداف صلح آمیز است. رفع نگرانی آنها نیز "بسیار آسان" است:"می توانستند مقررات قانونی آژانس هسته‌ای را هم اعمال کنند؛ ما هم از اول هیچ مخالفتی با اعمال این نظارتها و مقررات نداشتیم".

 

خ-در عین عدم خوشبینی به دعوت رهبران آمریکا به مذاکره‌ مستقیم با ایران، "اما مخالفت هم ندارم".

 

د- تحریم‌های اقتصادی به منظور تحریک مردم به شورش علیه جمهوری اسلامی و سرنگونی نظام وضع شده و می‌شوند. همه گونه فعالیت عملی علیه امنیت داخلی ایران- از جمله حفظ تمامیت ارضی ایران- انجام داده‌اند.اگر دولت آمریکا دست از دشمنی و اقدامات خصمانه با جمهوری اسلامی بردارد، همه‌ مشکلات فی مابین حل خواهد شد. "راه عاقلانه" دست کشیدن از دشمنی با ملت ایران است.

 

درباره‌ سخنان جدید خامنه‌ای چند نکته قابل توجه است:

 

یکم-برخلاف موارد قبلی که به صراحت و با قاطعیت مذاکره‌ مستقیم با دولت آمریکا را نفی می‌کرد، این بار، علی‌رغم ایراد تمامی نقدها، اعلام کرد که مخالفتی با مذاکره‌ مستقیم میان ایران و آمریکا ندارد. این حتی با یکی از آخرین سخنرانی هایش نیز تفاوت داشت که گفته بود: "من دیپلمات نیستم، من انقلابى‌ام، حرف را صریح و صادقانه می‌گویم. دیپلمات یک کلمه‌اى را می‌گوید، معناى دیگرى را اراده می‌کند. ما صریح و صادقانه حرف خودمان را می‌زنیم؛ ما قاطع و جازم حرف خودمان را می‌زنیم. مذاکره آن وقتى معنا پیدا می‌کند که طرف، حُسن نیت خود را نشان بدهد؛ وقتى طرف، حُسن نیت نشان نمی‌دهد، خودتان می‌گویید فشار و مذاکره؛ این دوتا با هم سازگار نیست. شما می‌خواهید اسلحه را مقابل ملت ایران بگیرید، بگویید: یا مذاکره کن یا شلیک می‌کنم".

 

دوم-در مسئله‌ هسته‌ای نیز راه حل خود را با شفافیت تمام اعلام کرد. به رسمیت شناختن حق غنی‌سازی اورانیوم توسط ایران- برای مقاصد صلح‌آمیز- از سوی دولت‌های غربی. نگرانی دولت‌های غربی در خصوص صلح‌آمیز بودن نیز در چارچوب قوانین آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای قابل حل است. اگر حق ایران به رسمیت شناخته شود، ایران نیز با تصویب پروتکل الحاقی به رفع نگرانی‌های دولت‌های غربی خواهد پرداخت.

 

تنها دولت‌ها فاعلان تعیین کننده‌ سرنوشت ایران و منطقه نیستند. مخالفان رژیم‌های خودکامه نیز فاعلانی هستند که در تحلیل مسائل منطقه و ایران نباید نادیده گرفته شوند. این عاملان نیز به راه‌های مختلف رفته و می‌روند. برخی از راه ها- اگرچه لزوماً سریع نیستند- ولی قطعاً به نظام‌های دموکراتیک منتهی می‌شوند. برخی دیگر از راه ها، شاید بتوانند در کوتاه مدت رژیم‌های استبدادی موجود را سرنگون سازند، اما دموکراسی ساز نیستند

اما مسئله این است که دولت‌های غربی غنی سازی ۲۰ درصدی توسط ایران را- که حق مشروع اعضای آژانس است- نمی‌پذیرند و خواهان تعطیل کردن آن هستند. به تعبیر دیگر، دولت آمریکا خواهان تعطیلی غنی سازی ۲۰ درصدی و تصویب پروتکل الحاقی است، اما در برابر، فقط بخش اندکی از تحریم‌ها ملغی خواهد شد.

 

سوم- با این که مواضع اش علیه اسرائیل را مجدداً تکرار کرد، اما باز هم فارغ از تهدیدهای تهاجمی و تجاوزگرایانه بود. او هیچ گاه تاکنون نگفته است که ایران به دنبال نابود کردن اسرائیل است، بلکه از مدل افریقای جنوبی دفاع کرده و می‌کند. از جمله در سخنرانی ۹/۶/۹۱ اجلاس غیرمتعهدها در تهرانگفته است: "ما راه‌حلى عادلانه و کاملاً دموکراتیک را پیشنهاد کرده‌ایم: همه‌ى فلسطینى‌ها، چه ساکنان کنونى آن، و چه کسانى که به کشورهاى دیگر رانده شده و هویت فلسطینى خود را حفظ کرده‌اند، اعم از مسلمان و مسیحى و یهودى، در یک همه‌پرسىِ عمومى، با نظارتى دقیق و اطمینان‌بخش شرکت کنند و ساختار نظام سیاسى این کشور را انتخاب نمایند و همه‌ فلسطینیانى که سالها رنج آوارگى را تحمل کرده‌اند، به کشور خود باز گردند و در این همه‌پرسى و سپس تدوین قانون اساسى و انتخابات، شرکت نمایند. آنگاه صلح برقرار خواهد شد".

 

خامنه‌ای اما در خصوص تهدیدهای دائمی جنگ طلبانه‌ی نتانیاهو مبنی بر بمباران تأسیسات هسته‌ای ایران گفت: "گاهی سردمداران رژیم صهیونیستی، ما را تهدید هم می‌کنند؛ تهدید به حمله‌ نظامی می‌کنند؛ اما به نظرم خودشان هم می‌دانند، و اگر نمی‌دانند، بدانند که اگر غلطی از آنها سر بزند، جمهوری اسلامی "تل‌آویو" و "حیفا" را با خاک یکسان خواهد کرد".

 

این مدعا درست باشد یا نادرست- یعنی جمهوری اسلامی توان مقابله به مثل و نابودی تل آویو و حیفا را داشته باشد یا نداشته باشد- تهدید به واکنش به تجاوز است. هیچ گاه از حمله‌ به اسرائیل سخن نمی‌گوید، فقط و فقط می‌گوید، اگر اسرائیل به ایران تجاوز کند، جمهوری اسلامی نیز عکس العمل نشان خواهد داد.

 

وضعیت تأسف بار برای نیروهای دموکراسی خواه ایران این است که جنگ‌طلبان حاکم بر کشوری دارای ۳۰۰-۲۰۰ بمب اتمی با تهدید دائمی بمباران ایران به دلیل غنی سازی اورانیوم، موجب کلنگی کردن بیشتر منطقه شده و همه را از امنیت و دموکراسی دورتر می‌سازند.

 

چهارم-جمهوری اسلامی به رهبری خامنه‌ای و از طرف دیگر آمریکا و اسرائیل تنها بازیگران سرنوشت ساز منطقه و ایران نیستند. عربستان سعودی، قطر، ترکیه و...نیز در صحنه حضور داشته و به شدت در حال تغییر و تحول رویدادها به سود خود هستند. آیا نتیجه‌ بازی‌ای که همه‌ این فاعلان ترتیب داده‌اند، به سود دموکراسی و حقوق بشر است؟ شواهد و قرائن دقیقاً جهت معکوسی را نشان می‌دهند. همه این بازیگران در حال گسترش جنگ و ناامنی در منطقه‌اند و حتی اوباما برای اولین بار اعتراف کرد که در اردن در حال آموزش نظامی نیروهای مخالف رژیم بشار اسد است.

 

وظیفه تحلیل‌گر ارائه تبیینی جامعه شناختی از رویدادهاست و نمی‌توان جامعه شناسی را به روان‌شناسی فروکاست. اما در عین حال، نمی‌توان ویژگی‌های روان شناختی فاعلان را نادیده گرفت. به عنوان نمونه، زمامدار خودکامه‌ای چون علی خامنه‌ای را در نظر بگیرید. بسیار کینه‌ای و انتقام‌گیر است.

فضای جنگی/امنیتی، دموکراسی و حقوق بشر و نیروهای دموکراسی خواه را به حاشیه می‌راند. در فضای جنگی/امنیتی، جنگ سالاران و نظامیان حاکم خواهند شد. سوریه امروز یک مصداق خوب این مدعا است. در چنین شرایطی، نیروهایی رشد می‌کنند که اگر هم پیروز شوند، به زور اسلحه حکومت خواهند کرد. وقتی فرد یا گروهی برای رسیدن به قدرت حاضر به انجام هر عملی باشد، وقتی به قدرت دست یابد، برای از دست ندادن آن نیز از انجام هیچ عملی دریغ نخواهد کرد.

اوباما از یک سو بیش از ۵۰۰ میلیون دلار به مخالفان داده و به آنها از آموزش نظامی می‌دهد، و از سوی دیگر، هشدار می‌دهدکه اسلام گرایان القاعده‌ای در سوریه در حال رشد هستند. این غیر از میلیاردها دلار کمک مالی و تسلیحاتی کشورهای غربی و منطقه به مخالفان است. چین، روسیه و جمهوری اسلامی نیز از رژیم اسد حمایت مالی و تسلیحاتی می‌کنند.

 

پنجم- مسئله‌ منطقه و ایران، مسئله‌ گذار از رژیم‌های فاسد استبدادی به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادیو حقوق بشر است. اما تنها دولت‌ها فاعلان تعیین کننده‌ سرنوشت ایران و منطقه نیستند. مخالفان رژیم‌های خودکامه نیز فاعلانی هستند که در تحلیل مسائل منطقه و ایران نباید نادیده گرفته شوند. این عاملان نیز به راه‌های مختلف رفته و می‌روند. برخی از راه ها- اگرچه لزوماً سریع نیستند- ولی قطعاً به نظام‌های دموکراتیک منتهی می‌شوند. برخی دیگر از راه ها، شاید بتوانند در کوتاه مدت رژیم‌های استبدادی موجود را سرنگون سازند، اما دموکراسی ساز نیستند (رجوع شود به مقاله‌ "سازش با حکومت استبدادی").

 

در طرح‌های کلنگی کردن افغانستان، عراق، لیبی و سوریه، برخی از گروه‌های مخالف این کشورها نیز با دولت‌های قدرتمند هم‌سو شده و نقش بازی کردند. دولت آمریکا قانوناً- قانونی که به تصویب کنگره رسیده است- مکلف است که در هرگونه تغییر و تحولی در منطقه، برتری استراتژیک اسرائیل را تأمین سازد. مرتجع‌ترین دولت‌های استبدادی منطقه (عربستان سعودی، قطر، امارات، کویت، و...) به مهم‌ترین متحدان آن کشور تبدیل می‌شوند، اگر همسوی با آمریکا بوده و مخالفتی با اسرائیل نداشته باشند. اما اگر نظام‌های استبدادی در این جهت نباشند، به سرنوشت افغانستان و عراق و لیبی و سوریه گرفتار خواهند شد. به همین دلیل، سخنان نتانیاهو، اوباما و خامنه‌ای مهم است. اگر راه مذاکره و سازش ایران با آمریکا گشوده شود، ایران به آن سرنوشت نابودکننده دچار نخواهد شد.

 

مخالفان به عنوان فاعلان- اگر تأثیری داشته باشند- در این دو راهی ایفای نقش می‌کنند. بخشی از اپوزیسیون از مذاکره‌ ایران و آمریکا- و طبعاً موافقت خامنه‌ای با این امر- استقبال می‌کند تا ایران سوریه‌ای نشود. اما بخش دیگری از اپوزیسیون، مخالف مذاکره و سازش جمهوری اسلامی و آمریکا است، برای این که خیال می‌کند که بدین ترتیب سرنگونی جمهوری اسلامی منتفی خواهد شد. به همین دلیل بر آتش نزاع ایران و آمریکا بنزین می‌پاشد.

 

ششم- آدمیان موجوداتی صرفاً عاقل و تابع عقلانیت نظری (تناسب دلیل و مدعا) و عقلانیت عملی (تناسب روش‌ها و وسایل با اهداف) نیستند. آنها احساس (عشق و نفرت و...) هم داشته و بسیار در چنبره‌ آن اسیر شده و مطابق آن عمل می‌کنند. این حکم زمامداران سیاسی (دموکرات و مستبد) و مخالفانشان را در بر می‌گیرد.

 

فضای جنگی/امنیتی، دموکراسی و حقوق بشر و نیروهای دموکراسی خواه را به حاشیه می‌راند. درچنینفضایی جنگ سالاران و نظامیان حاکم خواهند شد. سوریه امروز یک مصداق خوب این مدعا است. در چنین شرایطی، نیروهایی رشد می‌کنند که اگر هم پیروز شوند، به زور اسلحه حکومت خواهند کرد.

وظیفه تحلیل‌گر ارائه تبیینی جامعه شناختی از رویدادهاست و نمی‌توان جامعه شناسی را به روان‌شناسی فروکاست. اما در عین حال، نمی‌توان ویژگی‌های روان شناختی فاعلان را نادیده گرفت. به عنوان نمونه، زمامدار خودکامه‌ای چون علی خامنه‌ای را در نظر بگیرید. بسیار کینه‌ای و انتقام‌گیر است. آیت‌الله منتظری استاد او بود، اما چند انتقاد درست، به پنج سال حصر آن منتقد مدافع حقوق مخالفان منتهی شد. هاشمی رفسنجانی دوست ۶۰- ۵۰ ساله‌ اوست که وی را به رهبری رساند. با او چه کرده است؟ به رفتارش با افراد سالخورده‌ای چون مهندس موسوی، مهدی کروبی، زهرا رهنورد، بهزاد نبوی و... بنگرید.

 

رژیم‌های فاسد خودکامه‌ جنایتکار، خشم و کینه و نفرت و انتقام را در مخالفان پرورش می‌دهند. تجربه‌ شاه را به یاد بیاورید. نفرت از شاه چشم عقلانیت مخالفان را کور کرده بود. همه به دنبال سرنگونی شاه و انتقام از او بودند. به اطلاعیه‌های گروه‌های سیاسی اول انقلاب رجوع کنید که می‌گفتند ارتش را منحل و همه‌ فرمانده هان ارتش را بدون محاکمه اعدام کنید. سازمان مجاهدین خلق استدلال می‌کرد که محاکمه‌عادلانه برای حنیف نژادهاست، نه فرماندهان ارتش و ساواکی‌ها.

 

صدام حسین هم موجب نفرت مخالفانش شد که فقط و فقط به سرنگونی او فکر می‌کردند. می‌گفتند هیچ راهی برای سرنگونی صدام جز حمله‌ نظامی آمریکا وجود ندارد. اگر چه شواهد و قرائن بسیار زیاد منتشر شده نشان می‌دهند که تیم بوش/چینی/رامسفلد از پیش تصمیم قطعی به حمله‌ نظامی به عراق را گرفته بودند (به عنوان مثال رجوع شود به مصاحبه‌ اخیر جان پرسکات- معاون تونی بلر- که جزئیات ملاقات ماه‌ها قبل از جنگ با دیک چینی و رهبران آمریکا را توضیح داده است)، اما مخالفان صدام نیز آگاهانه به رهبران آمریکا دروغ می‌گفتند که صدام دارای سلاح‌های کشتار جمعی است (رجوع شود به مقاله‌ "جنگ عراق؛ نقش دو جاسوس دروغگو". خصوصاً به فیلم "جاسوسانی که دنیا را فریب دادند" بنگرید). نکته‌ مهم این است که دروغگوی آن زمان می‌گوید اگر تاریخ تکرار شود، باز هم مرتکب همان عمل خواهد شد، چون هیچ راه دیگری برای سرنگونی صدام حسین وجود نداشت.

 

جنایتکارانی چون حافظ اسد و بشار اسد نیز موجب خشم و کینه و نفرت مخالفان خود شدند که نتیجه‌اش سوریه‌ امروز است. آنان نیز برای سرنگونی رژیم، با دولت‌های کلنگی گر منطقه همراه شده و سوریه را به کلی کلنگی کردند. تحلیل گران ورزیده‌ آمریکایی می‌گویند که داستان سوریه- حتی اگر رژیم اسد سرنگون شود- حداقل یک دهه طول خواهد کشید و به کشورهای همسایه هم سرایت خواهد کرد.

 

تونی بلر بازیگر مهمی است. می‌گوید که این منطقه دارای ذات و طبیعتی است که این مشکلات را می‌آفریند. اینک باید به سوریه حمله کرد و سپس نوبت ایران است. این داستان هم یک نسل طول خواهد کشید و دوران سخت و پر هزینه‌ای در پیش است.

 

جنایتکارانی چون حافظ اسد و بشار اسد نیز موجب خشم و کینه و نفرت مخالفان خود شدند که نتیجه‌اش سوریه‌ امروز است. آنان نیز برای سرنگونی رژیم، با دولت‌های کلنگی گر منطقه همراه شده و سوریه را به کلی کلنگی کردند. تحلیل گران ورزیده‌ آمریکایی می‌گویند که داستان سوریه- حتی اگر رژیم اسد سرنگون شود- حداقل یک دهه طول خواهد کشید و به کشورهای همسایه هم سرایت خواهد کرد.

ما نیز به شدت از جمهوری اسلامی به رهبری خامنه‌ای خشمگین هستیم. نفرت و کینه‌ از او سراپای وجود ما را فرا گرفته و فقط و فقط به فکر انتقام هستیم (این حکمی کلی نیست، آماری به آن بنگرید). اینجا، جایی است که مسیرهای مخالفان جمهوری اسلامی از یکدیگر جدا می‌شود.

 

یک گروه می‌گویند، اگر چه این رژیم باید تغییر کند، اما تمامیت ارضی ایران باید حفظ شود و ایران به سوریه یا عراقی دیگر تبدیل نشود. باید در داخل قدرت ساخت و گذار به دموکراسی و حقوق بشر را ممکن کرد. لذا مذاکره و سازش جمهوری اسلامی (خامنه ای) با آمریکا (اوباما) به سود فرایند گذار به دموکراسی است.

 

اما برخی دیگر، می‌گویند، به هیچ روشی نمی‌توان این رژیم را سرنگون کرد. هر بلایی که بر سر ایران بیاید، وضع از این که هست بدتر نخواهد شد. ضمن آن که حق شان است، چون حکومت ستمگر است و مردم ستم پذیر. ایران حتی اگر مانند افغانستان و عراق و لیبی و سوریه شود، یا حتی تجزیه شود؛ بهتر از شرایط فعلی است که جمهوری اسلامی بر آن سیطره دارد. اساساً بهتر است که ایران تجزیه شود تا از شر جمهوری اسلامی خلاص شویم. به همین دلیل، مذاکره و سازش جمهوری اسلامی و آمریکا به معنای محال شدن سرنگونی جمهوری اسلامی است.

 

بدون آمریکا نمی‌توان از شر جمهوری اسلامی خلاص شد. پس همان نقش مخالفان صدام حسین باز تکرار می‌شود. بیانیه‌های سیاسی صادر می‌شود: ایران در حال استفاده‌ نظامی از انرژی هسته‌ای است و استفاده‌ نظامی‌اش از انرژی هسته‌ای به مرحله‌ تعیین کننده‌ای رسیده است. ایران خطری برای صلح و امنیت جهانی است. عملیات لیبی باید در ایران تکرار شود. کردستان باید به عنوان "منطقه‌ پرواز ممنوع" اعلان شود.

 

گروه اول می‌گویند که برای گذار از جمهوری اسلامی باید مطابق مدل‌های افریقای جنوبی و شیلی و اسپانیا عمل کرد و بدون عمل نمی‌توان از جمهوری اسلامی عبور کرد و به دموکراسی رسید.

 

اما گروه دوم، هیچ راه حل عملی برای سرنگونی جمهوری اسلامی جز دخالت خارجی پیشنهاد نمی‌کند. مانند شیعیان محافظه‌کار، به انتظار امام زمان آمریکا نشسته‌اند که به جای آنها جمهوری اسلامی را سرنگون سازد (رجوع شود به مقاله‌ "آمریکا شیفتگی امام زمانی ایرانی").

 

جمهوری اسلامی به رهبری خامنه‌ای همچنان اقتدارگرایانه سخن می‌گوید و بر خشم و نفرت و کینه و انتقام می‌افزاید. رژیم‌های استبدادی با اعمال خود، اپوزیسیون خود را هم می‌سازند. یعنی به آن شکل و محتوا می‌بخشند. به گونه‌ای عمل می‌کنند، که نفرت جایگزین عقلانیت شود. مانع گفت و گوی عقلانی می‌شوند.

 

بدین ترتیب، خشم و کینه و نفرت و انتقام جایگزین تأمل عقلانی پیرامون این پرسش‌ها می‌شود:

چگونه می‌توان از جمهوری اسلامی به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر گذار کرد؟ روابط دوستانه‌ ایران و دولت‌های غربی به رهبری دولت آمریکا به سود فرایند گذار به دموکراسی است، یا افزایش تنش میان آمریکا با ایران و کلنگی کردن کل منطقه توسط نیروهای بین المللی و منطقه‌ای؟


Viewing all articles
Browse latest Browse all 20

Latest Images

Trending Articles